سعید ملایی: بنویس مردم دعا کنند ما هم برای مدال کم نمی گذاریم
در گوش ایی از سالن بدنسازی آکادمی تکیه به دیوار زده و بطری آب بزرگی را سر می کشد. عرق از سر و روی او سرازیر است و آنقدر خسته است که متوجه ورود ما نمی شود. عرقش را با حوله آبی رنگ خشک می کند و دوباره با تایمی که مربی برایش می گیرد زیر وزنه می رود.
روزهای پایانی اردوی سرنوشت ساز است. برای المپیک آماده می شود. شوخی نیست. المپیک و هزا و یک امید و آرزو.
وقتی کار بدنسازی تمام می شود بلافاصله آبی به سروصورتش می زند و در گوش ایی از سالن رو زمین کنار من می نشیند.
می گویم خداقوت قهرمان، خدا این زحمات را بی اجر و پاداش نمی گذارد . نفس عمیقی می کشد و می گوید: همه چیز را فراموش کرده ام. یعنی هرچی بوده و نبوده را در صندوقچه ایی گذاشته و به یک نقطه فکر می کنم. همراه با جواد (محجوب) که تنها می شویم با خود بارها این جمله را تکرار کرده ایم که ما باید مزد زحمات خودمان و همه کسانی که تا بحال تلاش کرده اند را در المپیک بگیریم.
سعید ملایی بچه تهران و محله دهکده المپیک در وزن 81 کیلو گرم از سختی هایی می گوید که دوسال است متحمل شده تا به این نقطه رسیده است: اصلا کاری ندارم چه می گویند و کی کجا رفته و چی کم داریم و چی باید می دادند . من وارد این حرفها نمی شوم. فعلا به روز موعود فکر می کنم. روز مسابقه.
مکثی می کند و باز ادامه می دهد: آقا بخدا خیلی دشوار است. در تنهایی بارها با جواد نشسته ایم و درد دل کرده ایم اما یک موضوع را برای خودمان حل کرده ایم و اینکه ما باید تاریخ جودو را یک ورقی بزنیم. می دانم کار دشواری است ولی نمی خواهیم برویم المپیک و با یک یا دو مسابقه برگردیم بیاییم. نه...ما می رویم تا در میدان المپیک حق خودمان را بگیریم. خیلی هم دست نیافتنی نیست. با یک مدال می توانیم حقانیت جودو را اثبات کنیم. من طی دو سال گذشته که برای سهمیه المپیک به تورنمنت های مختلفی رفتم می شنیدم که برخی می گفتند جودو یک سهمیه بیشتر نمی گیرد و شاید به من نوعی امیدی نداشتند اما رفتم و تلاش کردم و به همراه سایر بچه ها سه سهمیه گرفتیم. الان هم اگر خدا کمک کند می رویم تا مدال بگیریم. فرقی نمی کند. من یا جواد . مهم کسب مدال برای جودو است. تاریخ جودوی ایران بزرگان زیادی داشته که شایستگی مدال المپیک را داشته اند اما به دلایلی هر کدام از کسب آن دور مانده اند. ولی ما باید... وقتی می گویم باید حتما می دانید که آخرین تلاش و آخرین توانم را بکار خواهم بست تا این "باید" به سرانجام برسد.
سعید ملایی ادامه می دهد: جودو برای متحد شدن و برای گرفتن حق خود و جدا شدن از این اوضاع نیاز به مدال المپیک دارد. از طرفی اولین ثمره مدال المپیک به خودما می رسد که همه زحماتمان به ثمر می نشیند و از طرف دیگر جامعه جودو سربلند خواهد شد.
سعید ملایی چشم به یک نقطه دوخته و در حالیکه اراده این جوان را باید ستود در حال خداحافظی از ما می خواهد که بنویسیم برای او و دو هم تیمی او دعا کنند. مردم دعا کنند و آنها هم قول می دهند که با دست پر باز گردند...و زیر لب زمزمه می کند: ای خدا...تو خودت میدانی که من چگونه تمرین می کنم و دنبال چه هدف بزرگی هستم...پس دستم را بگیر.