هزاران نفر در کشور هستند که از طریق تکواندو روزگار میگذرانند و نان شبشان را تامین میکنند. با نابود کردن تیم ملی، زندگی آنها را نابود میکنیم چون کاری میکنیم که کمکم گرایش به این رشته کم شود. یکی در لیگ مربیگری میکند و یکی در باشگاهی در محل در این شرایط خیلیها کارشان را از دست میدهند.
یکی از 15 نفری که برای کمیسیون ورزشکاران انتخاب شده، یوسف کرمی است. کاپیتان سابق تیم ملی تکواندو که با روشهای متفاوتی از خیلیها وارد این انتخابات شد و در نهایت رای آورد. مقابل در آکادمی نایستاد تا به اصطلاح لابی کند. در شأن خودش نمیدید که یکسری کارها را انجام دهد اما وقتی سر صحبت با او باز میشود، معلوم میشود که ایدههای خوبی دارد. با نگاه نقادانه به دوران قبل این کمیسیون، میگوید کمیسیون ورزشکاران باید کاری کند تا این گروه از جامعه ورزش، مهمترین بخش ورزش باشد. حرفهایش کمکم به تکواندو میرسد و نوع واکنشی که در قبال اتفاقهای این رشته داشته است. واکنشی که برخی شنیدهها و سخنان را برای او در پی داشته. با این حال باز هم تکرار میکند؛ میگوید نگران هزاران نفری است که خرج زندگیشان را از تکواندو در میآورند.
فضای انتخابات کمیسیون ورزشکاران را چطور دیدید؛ البته بدون در نظر گرفتن انتخاب خودتان.
ابتدا باید درباره ذات کمیسیون نکتهای را بگویم. اصلا اینجا رفاقت معنی ندارد. ما باید به این موضوع توجه میکردیم که داریم برای خودمان نماینده انتخاب میکنیم و کسانی باید انتخاب شوند که بتوانند حرف ما را بزنند. در نتیجه رفاقت معنا ندارد. من رفیق زیاد دارم. خیلی از آنها به من گفتند ما به شما رای میدهیم. گفتم دستتان درد نکند اما اگر فکر میکنید فقط به خاطر رفاقت رای میدهید، این کار را نکنید. این خیلی کار بیارزشی است که کسی بیاید بایستد و بگوید به من رای بدهید. یوسف کرمی را میشناسند و کارنامهاش را میدانند. اگر من میخواستم با معرفی خودم رای بیاورم، به نظرتان موضوع زشتی نبود؟
برخی از ورزشکاران خیلی جدی وارد شدند و تا روز انتخابات هم پخش تراکت و ... ادامه داشت. یعنی کار بیاثری کردهاند؟
نمیگویم این کارها بی نتیجه است اما برای یک ورزشکار خیلی خوب نیست که خودش را معرفی کند. کارنامه ورزشکاران مشخص است. من هم میتوانستم ائتلاف تشکیل بدهم و ١٥ نفر از دوستان خودم را در لیستم بنویسم. اینکه من و دوستانم وارد یک کمیسیون که قرار است از حق ورزشکاران دفاع کند، بشویم آنهم بدون اینکه توجه کنیم چند نفرمان کارآمد هستیم، درست است؟
اما اسم شما هم در یکی از ائتلافها بود.
من در جریان این ائتلاف نبودم و بدون اینکه با من صحبتی شود، اسمم در فهرست قرار گرفته بود. در صفحات مجازی هم تلاش خیلی زیادی نکردم.
فکر میکنید مهمترین وظیفه این کمیسیون چیست؟
من در فدراسیون جهانی نماینده ورزشکاران قاره آسیا هستم. شرایطی که در آنجا وجود دارد، با چیزی که ما اینجا در نظر گرفتیم، متفاوت است. آنجا ورزشکارانی انتخاب میشوند بازنشسته هستند تا بتوانند وقت بگذارند که به نظرم ما هم باید به این سمت برویم. در فضای بینالمللی دنبال این هستند که بدانند ما ورزشکاران چه مشکلاتی داشتیم و در همین راستا، برنامههایی طراحی شود تا نسل جدید این مسائل را نداشته باشند. به نظرم در ایران هم میتوانیم کاری کنیم که مهمترین کمیسیون در کمیته، ورزشکاران باشد. این هدف، عجیب هم نیست. برای کمیته بینالمللی المپیک، ورزشکاران مهمترین افراد هستند. با همین محور، کمیسیون ورزشکاران ایران هم باید کاری کند در کشور این اتفاق بیفتد. در حالیکه در دورههای قبل، کم کارترین کمیسیون، مربوط به ورزشکاران بوده است.
شاید به خاطر اینکه انتصابی بوده.
از همان اول هم باید کار درست انجام میشده. در فضای انتصابی هم میتوان کارهای بیشتری کرد.
شاخصهایی که در آییننامه وجود داشت، برای اینکه ترکیب مناسبی چیده شود، کافی است؟
من فکر میکنم باید شاخصه تحصیلات را هم در نظر میگرفتند. ما به این فکر کنیم که شاید نیاز باشد فردی در مجمعی از حقوق ورزشکاران دفاع کند. باید ادبیات خوبی داشته باشد و بتواند حرف بقیه را بزند. قرار نیست من با همان ادبیات خاص دوران ورزشکاری، با وزیر صحبت کنم. به نظرم برای عضویت در این کمیته باید خیلی مسائل دیگر علاوه بر مدال آوری و المپین بودن در نظر گرفته شود. به صرف اینکه من المپین بودهام یا مدالآور بازیهای آسیایی، نباید عضو کمیسیون ورزشکاران باشم. درباره هیچ شخص خاصی حرف نمیزنم اما میگویم این یک اصل کلی است که اگر میخواهیم واقعا اتفاق خوبی در ورزش بیفتد، باید آنها را رعایت کنیم یا حداقل به سمتشان حرکت کنیم.
کمی به عقب برگردیم. نوع واکنشهای شما قبل و بعد از المپیک متفاوت با بیشتر اعضای خانواده تکواندو بود. نوع نظراتی که درباره کمیسیون میدهید با واکنشهایی که در آن مقطع داشتید، حکایت از این دارد که شما برنامههای زیادی برای آینده دارید.
من این روزها مشغول تحصیل در مقطع دکترا هستم و برنامههای زیادی برای آینده دارم اما اظهارنظرم در مورد تکواندو فارغ از همه این برنامهها بوده. من بهعنوان یک کارشناس وقتی میخواهم نقدی را مطرح کنم باید حواسم هم به نقاط ضعف و هم نقاط قوت باشد. مثلا تیم ملی میبازد و من بهعنوان کارشناس تمام تقصیرها را به گردن فدراسیون بیندازم. آیا این درست است؟ اینکه بازیکن روی شیاپچانگ پا نمیزند، چه ربطی به رییس فدراسیون دارد؟ من هنگامی که وقتش بوده و فکر میکردم ممکن است حرف هایم تاثیر گذار باشد، نقدم را مطرح کردم. بعد از المپیک هم نظراتم را گفتم اما به همین حد اکتفا میکنم. بقیه مسائل برای خانواده تکواندو است و باید داخل خودشان مطرح شود. چه کسی حاضر است پدر، مادر، خواهران و برادران خود را خراب کند. من روش برخی از دوستان را نپسندیدم. میگفتند ما عضو این خانوادهایم اما هر چیزی دلشان میخواست میگفتند و اسرار خانواده را فاش میکردند. برخی دوستان در مورد من حرفهای خوبی نزدند و گفتند یوسف کرمی چون پست گرفته، دیگر انتقاد نمیکند. در حالیکه من حرفهایم را به موقع گفته بودم. حال هر کسی میخواهد گوش میکند؛ هر کسی هم نمیخواهد گوش نمیکند. تمام شد. به نظرم اینکه مدام در رسانهها علیه فدراسیون مصاحبه کنیم کار بیارزشی است. من مال این خانوادهام. خیلیها به من گفتند تو نباید مدیریت تیم نونهالان را قبول میکردی و این کار در شأن تو نیست اما من در جوابشان گفتم اگر عضو این خانوادهام، باید هر کاری از دستم بر میآید، انجام بدهم. متاسفانه برخی دوستان فقط نقد میکنند. در حالیکه من به این دوستان میگویم کی به فدراسیون آمدهاید و شما را راه ندادهاند. من هم خیلی جاها از ریاست فدراسیون و کادر فنی انتقاد کردم. الان هم اگر ایراد تازهای ببینم میگویم اما دوست ندارم مدام حرفهای تکراری بزنم.
البته در نقدهایتان در مورد بچهها هم حرف زدید.
بله. البته از من دلخور شدند اما حرف من به بچهها این بود که مسیری را رفتهام و به دیوار خوردهام. یک روز به اردو رفتم و گفتم چهار سال دور از خانواده تمرین کردم اما به المپیک رفتم و باختم. تجربیاتم را میگویم تا شما به دیوار نخورید. من میدانم چقدر دور از خانواده بودن، سخت است؛ پس حالا که دارید این شرایط را تجربه میکنید، راهی را بروید که حتما به نتیجه خوب ختم شود.
حرف شنوی دارند؟
نه متاسفانه. اتفاق بدی که در تکواندو افتاده، این است که اخلاق خیلی کمرنگ شده است. وقتی اخلاق از بین برود، روابط از بین میرود. بعد حرفشنوی از بین میرود و سپس ناکامی و شکست به وجود میآید. شما فکر نکنید صرفا مبارز خیلی خوب بودن، جواب میدهد. ما مبارز خیلی خوب زیاد داشتیم اما نماندند؛ چرا؟ واضح است چون اخلاق حرفهای را رعایت نکردند. در فوتبال و بقیه رشتهها هم متاسفانه همین شرایط وجود دارد. امیدوارم جلوی این رویه در تکواندو گرفته شود چون از مدال آوری مهمتر است. نمیخواهم چیزی بگویم که به بچهها بر بخورد.
انتخابات فدراسیون را چطور میبینید؟
در این مورد هم حرفم همانی است که گفتم. هر کسی که میتواند کمک کند، وارد رقابت شود. آقای پولادگر احساس کرده هنوز هم میتواند به این رشته کمک کند، در مقابل دوستانی دیگر هم هستند.
من آقای پولادگر را دوست دارم اما اگر به نتیجه برسم فردی دیگر هستند که از ایشان بهترند، از او حمایت میکنم. در شرایط فعلی فکر میکنم آقای پولادگر با توجه به تجربه، روابط و توانمندیشان گزینه خوبی هستند.
ممکن است عدهای با شنیدن این حرف باز هم بگویند که یوسف کرمی به خاطر موقعیتش و یا موقعیت احتمالی آینده، این حرف را میزند.
ممکن است بگویند اما واقعیت چیز دیگری است چون من دنبال این چیزها نیستم. در ورزشهای انفرادی، بردها برای ورزشکار و شکستها برای مربی است و به همین خاطر اصلا دلم نمیخواهد سرمربی تیم ملی شوم. اگر حرفی درباره آقای پولادگر میزنم، به خاطر اعتقادم است. من میگویم کاری نکنیم که تکواندو خراب شود. دغدغه من در مورد تکواندو، فراتر از تیم ملی و فدراسیون است. هزاران نفر در کشور هستند که از طریق تکواندو روزگار میگذرانند و نان شبشان را تامین میکنند. با نابود کردن تیم ملی، زندگی آنها را نابود میکنیم چون کاری میکنیم که کمکم گرایش به این رشته کم شود. یکی در لیگ مربیگری میکند و یکی در باشگاهی در محل. یا حتی ورزشکاری از مبارزه در لیگ، خرج خانوادهاش را میدهد. وقتی تیم ملی کمرنگ شود، کسانیکه سرمایه گذاری میکنند نیز از این رشته میروند. در این شرایط خیلیها کارشان را از دست میدهند. حرف من با منتقدان تکواندو این است که اگر با آقای پولادگر مشکل داریم، به شخص ایشان نقد کنیم نه اینکه بگوییم تکواندو افت کرده است.
با این ادبیات کم کم روی نگاه جامعه به تکواندو اثر میگذاریم. صحبت من با دوستانم در فاصله کمی مانده تا انتخابات این است که اگر میخواهید شخصی را در تکواندو خراب کنید، حواستان باشد که ساختمان تکواندو را ویران نکنید. فقط توجه مان به هشت نفر عضو تیم ملی، رییس و یا اعضای کادر فنی نباشد. حواسمان به هزاران نفری باشد که زندگیشان در گرو رشد این رشته است.