- سایت هنرهای رزمی(نسخه مخصوص چاپ)
-
تکواندو به من یاد داد، حق تسلیم شدن ندارم!
تعداد بازدید: 1020دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵, ساعت ۱۵ و ۰۰ دقیقهگفت و گو با تكواندوكاري كه ايران را براي اولين بار صاحب سهميه المپيك در سنگينوزن كرد؛
تکواندو به من یاد داد، حق تسلیم شدن ندارم!
شناسه خبر: 14178 دوشنبه 25 مرداد 1395 - 15:39 سجاد مردانی اگرچه بواسطه آسیبدیدگی، دیرهنگام بلیت سفرش به ریو را اوکی کرد، اما حالا او به گفته کارشناسان بعنوان تکنیکیترین و خوفانگیزترین، سنگینوزن تکواندوي جهان، یکی از بختهای مسلم خوشرنگترین مدال در المپیک 2016 است. اعتقاد بر این است سجاد اگر با صد در صد آمادگیاش به زمین مسابقه برود، کسی توانایی شکستش را ندارد. این تکواندوکار بلندقامت که المپیک 2016 ریو را ماحصل تلاش 20 سالهاش در تکواندو میبیند، برای رسیدن به بزرگترین آرزوی ورزشیاش فاصله چندانی ندارد.
***
ميدان المپيك، مثل هيچ مسابقهاي نيست و همين هم باعث اهميت آن شده است. نميدانم چرا، اما زماني كه سهميه المپيك ريو در مكزيك برايم قطعي شد و آسيبها و اتفاقاتي مثل بازيهاي آسيايي اينچئون و مسابقات جهاني 2015 از نظرم رد شد، ديگر به بعد فكر نكردم، من فقط تمركز كردهام براي روز مبارزهام و اینکه المپيك ریو براي من است، نه المپيكهاي ديگر. براي همين هم تمام تمركزم را براي اين رقابتها گذاشتهام اما همانطور كه گفتم به نتيجهاش فكر نميكنم.
***
در مسير كسب سهميه المپيك براي من مسلم شد، آنچه كه بايد، اتفاق ميافتد و ما فقط موظف به تلاش، تمرين و پشتكار هستيم. همين مساله باعث شده است تا استرس كمتري داشته باشم. من براي هدفم تلاش خواهم كرد، حالا در انتها چه پيش بيايد؟ به آن فكر نميكنم. این روزها از درون آرام هستم. قبلتر که به لحظه مبارزه و نتيجه بعدش فكر ميكردم، در هر مسابقهاي كه حضور داشتم، استرس، عملكردم را تحث تاثير قرار ميداد اما امروز ديگر اين تفكر را براي بازيهاي المپيك ندارم.
***
بايد بگويم گذركردن از نااميدي است كه تو را به هدفت ميرساند، براي رسيدن به يك هدف خيلي از روزها نااميد خواهي شد، حالا هرچه هدف بزرگتر، موانع و مشكلات هم بيشتر. آنهايي توانستند در پايان به اهداف خودشان برسند كه در نااميدي مطلق، صبوري و ايمانشان را از دست ندادند و اميدوار شدند. همان لحظاتي كه فكر ميكني، ديگر هيچچيز باقي نمانده است، دقيقا همان لحظه است كه اگر ادامه دهي به آن نقطه روشن زندگي میرسی.
***
براي سجاد مرداني نقطههاي نااميدي زيادي در زندگياش اتفاق افتاد. اما بايد بگويم در ورزش، شكست با نااميدي كاملا متفاوت است. شكست در مسير رسيدن به هدف براي هر ورزشكاري اتفاق خواهد افتاد و درسهاي خودش را هم دارد اما نااميدي زماني رخ ميدهد كه احساس ميكني ديگر نميتواني ادامه بدهي. يكي از نقطههاي نااميدي براي من، مسابقات قهرماني جهان 2015 بود آنهم بواسطه آسيبي كه برايم اتفاق افتاد و حس كردم كه اين اتفاق من را به طور كل از مسير و هدفم كه در آن روزها كسب سهميه المپيك ريو 2016 بود، دور كرد. يا حدود 7 سال قبل وقتي در سن كم بعنوان يك پديده معرفي شدم و با يك آسيب و پارگي رباط صليبيام 2 سال خانهنشين شدم، آنهم در روزهايي كه ميتوانستم خودم را به تكواندوي ايران اثبات كنم. در ورزش شكست تو را از پا نمياندازد، درست است كه درد دارد و نتوانستي مزد تلاشهايت را بگيري اما اين موضوع تو را از پا در نميآورد. اما در زمان نااميدي تو از نظر روح و روان و حتي جسمي به بنبست ميرسي و اين لحظهاي است كه بايد انتخاب كني. ميخواهي ادامه بدهي يا نه؟ ميخواهي بلند شوي و براي هدفت بجنگي يا نه؟ و لحظهاي كه از «نااميدي» به «اميدواري» ميرسي، بزرگترين لحظهي زندگي تو خواهد بود و بايد هرلحظه منتظر رسيدن به آنچه ميخواستي باشي. چراكه بهترين لحظات زندگي در انتظار تو است.
***
فکر میکردم سهمیه المپیک را به راحتی بدست میآورم. من تلاش و تمرین میکردم و مطمئن بودم سهمیه المپیک به راحتی در دست من است. در ذهنم شرایط سخت تعریف نشده بود. تا قبل از مسابقات جهانی 2015 من دغدغهای نداشتم و دقیقا اردیبهشت ماه 95 روزهایی برای من آغاز شد که هرلحظهاش پر از تلاش، دلهره و استرس گذشت. باید تلاش میکردم تا بتوانم تازه به شرایط تمرین برگردم! سهمیه المپیک برای من سخت بدست آمد اما این سختی برای من شیرین است. شاید اگر به راحتی سهمیه المپیک را بدست میآوردم، مثل امروز شکرگزار خداوند نبودم و آرامشی که این روزها دارم، نداشتم!
***
بعد از مسابقات جهانی 2015، سهمیه المپیک برای من تمام شد! انقدر آسیب من جدی بود که مطمئن بودم، وقتی ندارم. اما بعد از اینکه به ایران بازگشتیم و راحتتر میتوانستم فکر کنم، به این نتیجه رسیدم که باید تلاش کنم. همه چیز 50-50 بود اما من تلاش کردم و هدف من شد شرکت در گرندپری ترکیه و برای حضور در این رقابت ها، فقط سه ماه وقت داشتم. من هر روز 2نوبت فیزیوتراپی انجام میدادم و این فیزیوتراپی مختص به دستگاه نبود و باید تمرینات فشرده هم انجام میدادم. روزهایی بود که تا 5 ساعت برای کار با وزنه و ورزشهای تعادلی وقت میگذاشتم. بدون وقفه و بدون حتی یک روز تعطیلی تلاش کردم. یک وقتهایی بود که اطرافیان، حتی پزشک به من میگفتند، نميشود، نمیرسي! اما من به افکار منفی اجازه ورود به ذهنم را نمیدادم، بحث 20 سال زندگی و تلاش من در میان بود و خدا را شکر که شد و توانستم.
***
در تکواندو لحظاتی هست که واقعا به تو سخت میگذرد، مثل آسیبدیدگی و یا حقخوری. من بزرگترین رویدادهای ورزشی زندگیام را هم به خاطر همین دو مورد از دست دادم! در بازیهای آسیایی اینچئون 2014 و در مسابقات قهرمانی جهان 2015 به خاطر همین حقخوری و آسیبدیدگی نتوانستم برنده باشم! اما به نظر من این هم جزو ورزش است، لحظهای تو را ناراحت میکند و بعد از یاد میرود.
***
مسابقات فينال گرندپري 2015 مكزيك برای من بسیار مهم بود و واقعا درسهاي بزرگي برای من داشت. بغير از اينكه در شرايطي سخت توانستم با مدال طلا سهميه المپيك ريو را در این رقابتها برای خودم قطعي كنم. ياد گرفتم كه وقتي با تمام وجود بخواهي كاري را انجام بدهي، قطعا ميشود و خدا در اين راه به تو كمك ميكند.
***
اولین المپیکی که تک تک مسابقات تکواندو را پیگیری کردم، المپیک 2004 آتن بود. در آن سال من 16 ساله بودم و ایران در گروه مردان دو نماینده داشت. در المپیک آتن به خوبی درک کردم که حضور در این رویداد بزرگ تا چه اندازه مهم است و دقیقا از همان روز، شركت در المپیک هدف اصلی زندگی ورزشیام شد. زمانیکه هادی ساعی در فینال چین تایپه را برد، طلا گرفت و برروی زمین نشست و فریاد زد. دقیقا همان لحظه به پروسهای که در آن روز گذراند، فکر میکردم. اینکه او برای کسب مدال طلا چقدر روز کاملی را پشت سر گذاشت. در لحظه لحظه مبارزاتش هوشیار بود. چقدر خوب و صددرصد مبارزه کرد و ثمرهاش شد، مدال طلای المپیک! هادی ساعی در آن روز خواست که برنده شود، خواست که با مدال طلا به ایران بازگردد.
***
المپيك براي تمام ورزشكاران مهم است و همه براي روز مبارزاتشان زحمت ميكشند و تلاش ميكنند. روي كاغذ همه شانس كسب مدال دارند. اميدوارم همهچيز خوب پيش برود و همان كه در فكرمان است رقم بخورد. هر 4 نفر زحمت كشيدهايم و وظايفمان را در حين تمرينات انجام دادهايم. از خدا ميخواهم در روز مسابقه هم بتوانيم صد در صد خودمان باشيم، ديگر بقيهاش عوامل مختلفي است كه من در اين سالها تجربه كردهام و خوب ميدانم كه ميتواند برروي نتيجه اثرگذار باشد اما وظيفه ما اين است كه با تمام توان تلاش كنيم. اميدوارم كه هر چهارنفر بتوانيم به آنچه كه ميخواهيم، برسيم.
***
مدال المپيك بدون شك براي هر ورزشكاري در جايجاي جهان مهم است. اين مدال در زندگي افراد تاثير بسياري خواهد گذاشت، همه چيز براي تو تغيير ميكند و من ميخواهم از تغييراتي كه در راه است، بهترين استفاده را كنم.
***
از لحاظ جسمي روزانه 4-5 ساعت را صرف تكواندو ميكنم، اما از لحاظ ذهني، تماما معطوف به تكواندو و هدفي است كه براي خودم تعيين كردهام. تكواندو براي من وسيلهاي تا به هدف اصليام برسم و براي همين هم تمام تمركزم گرفتن مدال در المپيك ریو است.
***
اين روزها تفريحات به حداقل خودش رسيده است، نميگويم نيست اما واقعا برنامه روزانهام فشرده است. ما روزانه، در دو نوبت صبح و عصر تمرين ميكنيم و در اين بين و زمانيكه وقت خالي دارم، مشغول به مداواي آسيبديدگي هایم، برنامه استخر، ماساژ و آناليز مبارزات رقبا هستم. خيلي كمتر به كارهايي كه غيرمربوط به تكواندو است، ميرسم.
***
امروز خوشحالم كه در 28 سالگي رويدادي همانند المپيك را تجربه ميكنم، من از خيلي سالها پيش هدفم رسيدن به المپيك بود و برايش تلاش ميكردم و در اين راه، بالا پايينهاي زيادي داشتم. اما خدا را شكر ميكنم كه بعدِ گذر از تمام اين نااميديها و گذر از تمام بحرانهاي ورزشياي كه ممكن است براي هر ورزشكاري رخ بدهد، در اين سن به المپيك ميروم. به هرحال تمام آنچه كه مي توانست براي يك ورزشكار رخ بدهد را تجربه كردهام، مثل آسيبديدگي، عدم نتيجه بواسطه تمام عوامل محیطی آنهم در مسابقاتي كه سالها برايش تلاش كرده بودم و در يك لحظه از بين رفت. اما تمام اينها در مسير بود و براي من درسهاي بزرگي در پي داشت تا امروز با كولهبازي از تجربه به المپيك بروم.
***
تمام هم و غم من تكواندو نيست و آينده زندگيام را در آن نميبينم چراكه خداوند به من استعدادهايي داده است كه در مسيرهاي ديگر هم ميتوانم به موفقيت برسم اما الان تمام تمركزم براي بازيهاي المپيك 2016 است. به ميزان اين همه سالي كه در تكواندو بودهام، هنوز نتوانستم به نتيجه و نيتهايي كه ميخواستهام، برسم. من نتيجه سالها تلاشم را در المپيك ريو ميبينم نه مسابقهاي ديگر!
***
به بعد از روز 30 مردادماه 95 فكر كردهام، زمانيكه مسابقهام تمام شده است، اولين كاري كه ميكنم صحبت با خانوادهام است و بعد دوست دارم تنها باشم و فكر كنم به مسيري كه گذشته و به امروز ختم شده است. خلوتي داشته باشم با خودم، خدايم و فكر كنم به 28 سال زندگياي كه سپري كردهام.
***
تكواندو من را در زندگي سرسخت كرد، به من ياد داد كه حق ندارم تسليم شوم و مهمتر از همه ياد گرفتم در همه شرايط اميدوار باشم و ما بعنوان يك انسان فقط وظيفه داريم تا تلاش و تمرين كنيم و هيچچيز دست ما نيست! باعث شد تا تلاشكردن را دوست داشته باشم و حتي اين راهي كه براي كسب سهميه المپيك طي كردم و برايم پر از سختي بود را هم دوست داشتني كرد.
***
حدود 20 سالي هست كه در رشته تكواندو فعاليت ميكنم، شيرينترين لحظات زندگي من در شياپچانگ رقم خورد اما من تكواندو را دوست دارم بواسطه اينكه انتخابم بوده است. من در مسيرهاي ديگر هم ميتوانستم موفق باشم، بسيار درسخوان بودم، موسيقي را دنبال ميكردم و ... اما لحظهاي بود كه به لطف خدا و بعد اطرافيانم، تكواندو به زندگي من جهت داد. شايد قبلتر تكواندو را تفريحي دنبال ميكردم و فعاليتهاي ديگر هم انجام ميدادم اما از يكجايي به بعد، دقيقا آن زمانیكه برايش جنگيدم و به مرحلهاي رسيدم كه براي خودم هدفگذاري كردم! تكواندو را از بين علايق و استعدادهايي كه داشتم، «انتخاب» كردم و تبديل به اولويت زندگيام شد. يادم است، اولين هدف من مسابقات قهرماني كشور بود تا بتوانم از آنجا به تيمملي نوجوانان راه پيدا كنم و خب بعدتر كه در اين مسير بيشتر جلو رفتم، المپيك هدف بزرگ من شد و حالا خوشحالم كه در اين رويداد بعنوان نماينده كشورم و با پرچم ايران مبارزه خواهم كرد.
***
هيچ زماني به اينكه بعد از دنياي قهرماني در ورزش خواهم ماند يا نه، فكر نكردهام اما مسالهاي كه واقعا سنگيني آن را برروي دوشم احساس ميكنم، بازتابي است كه از من در جامعه خواهد ماند. اين براي من بسيار مهم است كه رفتار و نوع برخورد من چه تاثيري بر روي جامعهاي كه در آن زندگي ميكنم، ميگذارد و براي همين هم بايد در تمام لحظات مراقب رفتارم باشم.
***
انسان هميشه با خواستههايش عجين است و براي برآورده شدن اين خواستهها طلب ميكند و متوسل ميشود. حالا براي ما هم همين است. در لحظهاي از ورزش انقدر تنها خواهي بود كه تنها خدا است كه ميتواند به تو انرژي بدهد و نيروي بزرگ اوست كه با حضور در كنارت، باعث ميشود محكم شوي و تلاشت را بيشتر كني و براي هدفت بجنگي.
ارسال نظرات۰ نظــــــر منتشره: ۰